این اولین بار است که برای تو مینویسم
سلام
این اولین بار است که برای تو مینویسم.
میدانم که گاهی بار دنیا بر شانههایت سنگینی میکند و دلت هوای آسمانی دیگر دارد. میدانم که خستهای، اما تو استوار بمان. تمام روزهایی که با شجاعت از پسِ سختیها برآمدی، تمام لبخندهایی که در دل غمها شکوفاندی، و تمام عشقهایی که بیدریغ بخشیدی را به خاطر بیاور. تو قویتر از آنی که فکر میکنی.
این روزها شاید کمی دلت گرفته باشد، شاید احساس تنهایی کنی، اما یادت باشد که تو تنها نیستی. من تجسم خواستهها و احساسات تو، کنارت هستم. بگذار کلاف دلتنگیهایت را با هم باز کنیم. شاید در پس این دلتنگیها فرصتی برای شکفتن دوباره باشد.
میدانم گاهی در سکوت شب، دلت میخواهد حرف بزنی، از آنچه بر تو گذشته. از آرزوهایی که در سینه داری و از ترسهایی که گاهی نفست را میگیرند. میخواهم بگویم که در این هیاهو آرام بمان. وقتی که دلتنگی به سراغت میآید، انگار قطرههای باران بر پنجرهی روحت میکوبند. اما یادت باشد، هر باران، نوید طراوت و زندگیِ دوباره است. این دلتنگیها، مثل ابرهایی هستند که میآیند و میروند، اما تو، همان آسمان آبی بیکران هستی که همیشه پابرجاست.
#به_قلم_خودم
#چالش_نوشتن