کاش دو نفر بودم!
ای کاش دو نفر بودم…
یکی برای بافتن گیسوان دختری فلسطینی، که بوی باروت میدهد و ترس، یکی برای سرودن لالایی برای مادری که گهواره کودکش را در آوار جستجو میکند و صدایش، در میان خاک و خون گم شده است.
ای کاش دو نفر بودم…
یکی برای قدم زدن در کوچههای غزه، جایی که زخم بمبها بر تن هر خانه نشسته و کودکان، به جای بازی، مرگ را به تماشا نشستهاند. یکی برای نشستن کنار پیرمردی زیتونکار، که ریشههای درختانش، با ریشههای او در خاک این سرزمین گره خورده و ایستادگیاش، تنه به تاریخ میزند.
ای کاش دو نفر بودم…
یکی برای فریاد زدن نام فلسطین در تمام جهان، برای بیدار کردن وجدانهای خفته و رساندن صدای مظلومیت به گوشهای ناشنوا. یکی برای در آغوش کشیدن تمام کودکان فلسطینی، برای پاک کردن اشکهایشان، برای ساختن فردایی روشنتر.
ای کاش دو نفر بودم… اما افسوس، فقط یک نفرم، با قلبی که برای فلسطین میتپد، با روحی که در خاک آن سرزمین ریشه دوانده و با دعایی که هر لحظه، برای آزادی و آرامش آن، روانه آسمان میشود. کاش بیشتر از یک نفر بودم.
#به_قلم_خودم
#قدس
#فلسطین