مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

باغ بی‌جوانه!

30 فروردین 1403 توسط منم مثل تو

هوا لطیف است و نسیمی خنک می‌وزد. سایه‌ی ابر روی قسمتی از دشت افتاده است. جاشیر‌ها بزرگ شده‌اند. درختان کَما هنوز لباس سبز بهاری را بر تن نکرده‌اند. بادام‌های کوهی خودشان را با شکوفه‌های صورتی زیبا آراسته‌اند. 

چشمه‌ها در دامنه‌ی کوه احمد‌پری جانی تازه گرفته‌اند و رودخانه‌اش مثل همیشه پر‌خروش به سمت اَرجِنک می‌تازد. امسال در بالای چشمه‌ی سردآب برف نیست اما هنوز هم سرمای آب دست را کرخت می‌کند. هنوز هم قارچ‌های کوهی پیدا می‌شوند، اما به سختی. جمعیت تره‌های کوهی هر سال کمتر می‌شود. نرگس‌های وحشی در کنار رود‌ها و چشمه‌ها دلبری می‌کنند. عطر جاروی کوهی همه جا را پر کرده است. 

دلم برای دیدن شفق‌گلی تنگ شده است. 

با کمی همت خودم را به فرو رفتگی سینه‌ی کوه می‌رسانم؛ مثل گذشته قطرات آب از سقف سنگی‌اش می‌چکد. گل‌سنگ ها گل‌های ریز بنفش‌شان را به رخ کشیده‌اند. پرنده‌های وحشی در خنکای فرو‌رفتگی نفسی تازه می‌کنند و از قطرات آب می‌نوشند.‌ گاهی صدای کبک‌ها به گوش می‌رسد. پرواز شاهین بر فراز کوه مثل همیشه با‌ شکوه است.

طبیعت و کوهستان دلتنگ باز‌گشت عشایر هستند. 

بهار خودش را به نمایش گذاشته است اما؛

” تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد

نسیم روحِ تو در باغ بی‌جوانه‌ی من”

امسال اولین بهاری است که پدرم حضور ندارد و ما بیشتر از هر زمانی دلتنگش هستیم.

#به_قلم_خودم 

#دلتنگ_نوشت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس