برادرم،نوکر آقاست.
لباس مشکی برای خیلی ها نماد عزاداری و ماه محرم است ،اما برای من ….
محرم در خانه اش را زودتر از همه می زند. چند روز مانده به محرم،پرچم ها را اماده ی نصب ،در خانه اش میچیند.تمام دستگاه های صوتی و طبل و زنجیر ها را به صف میکند.
فکر نکن کار و زندگی ندارد!روز ها تا دیر وقت در زمینش روی دستانش تاول میکارد.ولی شب ها به عشق آقا برای محرم برنامه ریزی میکند.
اولین کسی است که شب اول مداحی پخش می کند و با صدای اشنایش زمان برگزاری مراسم شب اول را اعلام می کند
.مسجد را سیاه پوش کرده ولی خودش هنوز فرصت نکرده پیراهن سیاهش را بر تن کند.می دانی که از سر زمین یکراست امده اینجا تا کاری لنگ نماند
.سر و صورتش خستگی را فریاد میزند.بعضی شب ها خانه ی پدر چرت 5 دقیقه ای میزند.
هیچ وقت نفهمیدم سرخی چشمانش به خاطر خستگی است یا مظلومیت امام حسین.اخلاقش را که می شناسی همیشه خندان است و همپای بازی کودکان!
سراغ علم حضرت عباس را باید او بگیرند!
خودش و لباس هایش خاک مجلس اقا خورده اند.می دانی دلش لک زده برای سینه زنی ولی همیشه درگیر هماهنگی هاست.
محرم را با نوکر امام حسین شناختم .افتخارمان این است که برادرم نوکر اقاست.
#به_قلم_خودم