مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

سید ابراهیم دیگر 

01 خرداد 1403 توسط منم مثل تو

​حس امروز من درست شبیه همان روزی است که خبر بد‌حالی پدرم را به من دادند. فکر نمی‌کردم جدی باشد، ولی بود. دعا می‌خواندم و از خدا سلامتی پدرم را می‌خواستم. ولی میان همان دعا‌هایم خبر فوتش را شنیدم، بغض خفه‌ام کرد. امروز هم در اوج امید و دعا‌هایم خبر شهادت این بزرگ‌مرد، دوباره همان بغض دستش را بیخ گلویم گذاشته است. من هنوز رفتن پدرم را باور نکرده بودم که دوباره روزگار سید ابراهیم دیگری را از من گرفت. کسی که نامش و مرامش من را به یاد پدرم می‌انداخت. 

روحشان شاد و یادشان گرامی.

#به_قلم_خودم

#سید_ابراهیم_رییسی

#ریاست_جمهوری

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس