مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

شهری پشت مه اسیر است!

02 اردیبهشت 1404 توسط منم مثل تو

​بخار آب مثل لایه‌ای از مِه، آرام‌آرام شیشه‌ی آینه را می‌پوشاند. مثل یک نقاشی خیال‌انگیز! تصاویر، پشت حریری از مه پنهان شدند و تنها یک صفحه سفید و محو باقی ماند.

مه، قدرتمند و نرم آینه را فتح کرده بود. صدای فردی از پس این مه به گوش می‌رسد. سایه‌ها می‌دوند و این‌بار بعد از صدای انفجار، کودکی می‌گرید. پشت این پرده‌ی نازک، شهری اسیر است. کودکان آواره، خانه‌های ویران، چشمانی پر از ترس و امید. قلبم از درک دردشان، مچاله می‌شود.

نکند امور دنیایی مثل مه، آرام و بی‌صدا روی آینه‌ی انسانیت‌مان بنشید و ما نفهمیم! نکند قلبمان سرد شود! وظیفه ما پاک کردن این حریف قدر، از آینه‌ی دلمان است. شاید اگر آینه انسانیت را این مه ببلعد، دیگر هیچ‌کس تصویر واقعی را نخواهد دید. یادمان بماند ما در مقابل‌ فلسطین مسؤلیم.

#به_قلم_خودم

#فلسطین 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس