شهری پشت مه اسیر است!
02 اردیبهشت 1404 توسط منم مثل تو
بخار آب مثل لایهای از مِه، آرامآرام شیشهی آینه را میپوشاند. مثل یک نقاشی خیالانگیز! تصاویر، پشت حریری از مه پنهان شدند و تنها یک صفحه سفید و محو باقی ماند.
مه، قدرتمند و نرم آینه را فتح کرده بود. صدای فردی از پس این مه به گوش میرسد. سایهها میدوند و اینبار بعد از صدای انفجار، کودکی میگرید. پشت این پردهی نازک، شهری اسیر است. کودکان آواره، خانههای ویران، چشمانی پر از ترس و امید. قلبم از درک دردشان، مچاله میشود.
نکند امور دنیایی مثل مه، آرام و بیصدا روی آینهی انسانیتمان بنشید و ما نفهمیم! نکند قلبمان سرد شود! وظیفه ما پاک کردن این حریف قدر، از آینهی دلمان است. شاید اگر آینه انسانیت را این مه ببلعد، دیگر هیچکس تصویر واقعی را نخواهد دید. یادمان بماند ما در مقابل فلسطین مسؤلیم.
#به_قلم_خودم
#فلسطین