مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

مرد برگشت

24 بهمن 1402 توسط منم مثل تو

​برای خواهرم انگشتر نشان آورده بودند.قرار بود بعد از خرید عقد کنند که برای خدمت سربازی رهسپار جبهه‌های جنگ شد. خبر اسارتش را که آوردند؛ همه گفتند دیگر امیدی به برگشتن او نیست.

خواهر شیدای من به امید برگشتنش دو سال آزگار تمام خواستگارانش را جواب کرد.

دو سال برای خواهرم که دلش به اسارت رفته سخت تر بود یا برای محمد که دلش را جا گذاشته بود؟

محمد برگشت و به عنوان سوغاتی ترکشی را که به سرش اصابت کرده و بینایی‌اش را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود را در دستان خواهرم گذاشت. دو ترکش نزدیک نخاع کمرش هم؛ شد یادگار جدا نشدنی روزهای سخت جنگ!

هر وقت خواهرم از محمدش حرف می‌زند چشمانش از ستاره‌های آسمان هم زیباتر می‌درخشد.

به نظرم بهترین انتخاب خواهرم با وجود مشکلاتی که دارد ، همسرش است.

روز جانباز بر تمام جانبازان عزیز کشورم مبارک ⚘

#به_قلم_خودم

#جانباز

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس