مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

من کجای این پرده‌ام؟ 

21 مرداد 1404 توسط منم مثل تو

​ 

مثل اینکه کمی دیر رسیده بودم؛ شاید هم فقط چند دقیقه کوتاه را از دست داده بودم. از واقعه‌ی عاشورا و حضرت زینب گذر کرده بود. استاد محکم ایستاده بود و نقل می‌کرد. صدایش، مثل همیشه، گرم و گیرا بود و انگار پرده‌خوان، خودِ حنجره‌ی تاریخ بود. یاد شعر اخوان افتادم: «آن صدایش گرم، نایش گرم، آن سکوتش ساکت و گیرا و دَمَش، چونان حدیث آشنایش گرم.» قصه‌ای می‌خواند از جنس من، از جنس زن. از حضرت زینب که اسطوره‌ی صبر بود و از خانم مرضیه دباغ که شیرزنی از جنس همین خاک بود.

بعضی‌ها را نمی‌شناختم؛ فقط خیره می‌ماندم به چهره‌هایشان که روی پرده جان گرفته بودند، معصوم و پر از درد، اما با صلابتی عجیب. عاقبت همه‌شان هم انگار بخیر شده بود؛ چه پایانی خوش‌تر از شهادت!

ویژگی‌ همه‌ی زنان این پرده مشترک بود؛ ایستادگی در برابر ظلم . راهی که خانم امامی با پیدا کردن آن، به پرده روایت راه پیدا کرد. باید به خانه بر‌می‌گشتم اما دلم نمی‌آمد دل بکنم. صدای پیوسته‌ی صلوات‌ها، آهسته آهسته بلند می‌شد و نشان می‌داد که جلسه‌ی پرده‌خوانی رو به پایان است. حرف‌های استاد، آتشی بر جانم نشاند و افکارم را زیر و رو کرد. حالا که پرده به پایان رسیده بود، با خودم می‌اندیشیدم: من کجای این پرده‌ هستم؟ نقش من در این روایت کجا خواهد بود؟

#به_قلم_خودم 

#نقد 

#روز_نوشت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس