چند بار نقش لاله را بافتی
چند بار نقش لاله را بافتی؟
حاشیهی پر از گلدانهای قشنگش را چه کسی بهتر از تو خلق کرده است؟
رنگ چشمانت را چگونه به سرمهای زمینهاش سپردی؟
چارقد زیبای گلدارت را چهار تکه کردی و هر کدام را به یکی از لچک ها قرض دادی؟
چرا نقش لاله بر خلاف دیگر نقش ها،گل و بوتهای در میان سینهاش ندارد؟ بیشک گل ها هم در برابر هنر دستانت جسارت شکوفا شدن نداشتند!
ترنج میان قالی چه نسبتی با تو دارد که اینگونه به دلم مینشیند؟
طراح این نقش کجا تو را دیده بود که اینگونه انحنای شاخه و برگها را با منحنی لبخندت تنظیم کرده است؟
تو گره بر تار و پود لاله میزدی و تار و پودش بوسه بر دستان تو !
فرش لاله برای افتادن به زیر پای تو بیتاب بود.
گوش لاله پر است از لالایی هایی که برای فرزندانت نجوا میکردی! و ما فرزندانت چقدر خوشبختیم که تو مادرمان هستی
مادرم در این روزها که غم نبودن پدر آزارم میدهد وجودت چون گل لاله در زندگی ما ست.بوسه بر دستان هنرمندت میزنم.
سایهات مستدام
#به_قلم_خودم
#چالش_مادرانه
نقش لاله قدیمی ترین نقش فرشی هست که مادرم بافتند و هنوز دو نسخه از این نقش در خانه پدرم به یادگار مانده است.