مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

باز هم ابراهیم!

01 فروردین 1404 توسط منم مثل تو

​این دومین بهاری است که بدون تو، تحویل شد و من باز هم به جای یا مقلب‌القلوب و الابصار، ابراهیم خواندم و چشم بستم، به این امید که وقتی چشمانم را باز کنم، چشمم به جز تو چیزی را نبیند. ثانیه‌های پایانی سال بدون سایه‌ی پر مهرت، بی‌رمق‌تر از همیشه گذشت.

راستش، با رفتنت شوق تمام آمدن‌ها تا ابد در دلم خشکیده است. بغض سنگینی در گلویم مانده و تنها اشک می‌تواند رسوایش کند. بچه بودم و نمی‌فهمیدم، لباس و غذا و دوست و امکانات می‌خواستم، حالا که بزرگ شده‌ام فقط پدر می‌خواهم.

ای خنده‌ی تو بهترین خاطره‌ی من، شک ندارم تویی که در تمام ساعات پایانی عمرت را ذکر یا علی گفتی، تحویل سال را همنشین آقا بودی. برایم پدرانه‌تر از همیشه دعا کن.

#به_قلم_خودم 

#دلتنگ_نوشت 

#دلنوشته_ای_برای_پدر

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس