مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

تک درخت خانه‌ی ما 

25 اسفند 1402 توسط منم مثل تو

​تنها درخت حیاط خانه‌مان یک درخت انگور بود. تمام حیاط موزائیک شده بود و یک باغچه‌ی یک‌متر در یک‌متر خانه‌اش بود. خواهرم نیلوفر کاشت تا همسایه‌ی درخت شود. هر روز رشد نیلوفر‌ها را اندازه می‌زدیم. نیلوفر‌ها آرام به دور تنه‌ی درخت طواف می‌کردند و بالاتر می‌رفتند. تنه‌ی درخت چند برابر شده بود و مزیّن به گلهای شیپوری آبی و صورتی.

داربست چوبی را تکیه‌گاهش کرده بودیم. خوشه‌های نو از سرشاخه‌ها به پایین آویزان می‌شدند. گلهای ریز سبز رنگش را بر سرمان می‌ریخت.

در اوایل تابستان برای یافتن کرم‌های سبز رنگی که قرار بود به شب‌پره تبدیل شوند به پشت بام می‌رفتیم؛ همان جایی که همسایه‌ی گنجشک‌ها بود.

ماشین پدر همیشه در سایه‌ی درخت پارک می‌شد. آفتاب شاخه و برگ‌ها را کنار می‌زد و خودش را به شیشه‌ی جلوی ماشین می‌تاباند و خودش را مهمان اتاقمان‌می‌کرد.

اکثراً پشت ماشین مقداری نخ قرار داشت؛ از هر رنگ چند کلاف. زیر سایه‌ی درخت روی نخ‌ها دراز می‌کشیدیم و آسمان را از لابه لای شاخه‌ها نگاه می‌کردیم. 

سال‌ها بعد در اثر یک بی‌احتیاطی مقداری نفت درون باغچه‌ی کوچک ریخت و درختمان خشک شد. برای کاشتن یک درخت دیگر مجبور به ساخت یک باغچه دیگر شدیم. درخت جدید جایگزین شد؛ اما دیگر هیچ نیلوفری همسایه‌اش نشد. 

آن درخت انگور هنوز در خاطراتمان زنده‌ است؛ با همان همسایه‌ی پیچکی‌اش.

روز درخت‌کاری گرامی باد.

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس