مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

جان نرگس‌ها می‌شود بمانم؟

29 دی 1403 توسط منم مثل تو

​خاصیت پنج‌شنبه‌ها معجزه است، مثل دیدار امروزمان. خدا خواست که با دیدارت، دوباره عاشق آسمان ابری‌ بشوم. سرم را روی سنگ سرد می‌گذارم و نامت را می‌بوسم. قرآن را باز می‌کنم، ابراهیم بخوانم؟ مثل هر روز که نیستی و من با دلی‌ تنگ، ابراهیم می‌خوانم. عمیق نفس می‌کشم. کاش می‌شد هوای با تو را درون جیب‌هایم حبس کنم و با خودم ببرم. اینجا فقط تو را دارد و مایه‌ی آرامش من است. اسفند که بیاید، بوته‌ی گل سرخم را همسایه‌ات می‌کنم، تا شرمنده عطر حضورت شود.

جان نرگس‌ها، می‌شود بمانم؟ بدون تو زمان نمی‌گذرد!

کاسه‌ی دلتنگی‌ام پر می‌شود، بغضم را به زور قورت می‌دهم. تحمل می‌کنم تا اشکم نریزد. دو اقیانوس اشک پشت پلک‌هایم پنهان دارم. 

صدای قرآن می‌آید. نمی‌توانم! دلتنگی که از حد بگذرد، زبان قاصر می‌شود و چشم‌ها به حرف می‌آیند، با الفبای اشک، آرام و بی‌صدا…

#به_قلم_خودم 

#دلنوشته_ای_برای_پدر

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس