جناب علی
06 خرداد 1403 توسط منم مثل تو
وقتی به نماز میایستاد، اشهدُ انَّ علیً ولیُ الله را با ارادت خاصی بر زبان جاری میکرد.
هر تماسش را با یاعلی به پایان میرساند.بافندگان زیادی داشت. برای تک تکشان پدر بود.خانهی خیلیها را فرش کرد و برای احتیاجاتشان پول پیش پرداخت میکرد.
هر مشکلی که داشت تسبیح دانه درشت سیاه رنگش را به دست میگرفت و ذکر یاعلی زمزمه میکرد.
در طول زندگیاش چندباری نجف مشرف شده بود ولی هر بار با چنان شوقی از حرم امام علی حرف میزد که گویی اولین بار چشمش به حرم آقا نورانی شده است.
وقتی مشکلی داشتم میگفت :《نترس ما زیر سایهی مهر علی (ع)هستیم.》
نام هر سه نوهی پسریاش را علی گذاشت .
پایان زندگی پدرم هم با علی (ع) گذشت.من که نبودم ولی مادرم میگوید:” پدرم تمام لحظات آخر را با آرامش خاصی گفت:《یا جناب علی》”
#به_قلم_خودم