حریر در باد
20 خرداد 1403 توسط منم مثل تو
روی فرش لاکی دراز میکشم و ذهنم را از امتحان و بیخوابیهای شبانه دور میکنم. دستهایم را باز میکنم و چشمهایم را میبندم. دلم میخواهد به مدت حداقل 6 ساعت، در همین وضعیت بخوابم. نسیمی خنک میوزد و پردهی حریر سفید را به بازی میگیرد. پرده جلوتر میآید و با سر انگشتانش صورتم را نوازش میکند. حجم وسیعی از خاطره مرا میبلعد و به دنیای خود میکشاند. اجازه میدهم کودک درونم خودش را با حرکت نرم نسیم و حریر همراه کند. با حس بوی بید مشک چشمانم را باز میکنم. شربت را از دستان خواهرم میگیرم و به رسم کودکی یک نفس سر میکشم.
#به_قلم_خودم