مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

دل من می‌تپد برای....

02 خرداد 1403 توسط منم مثل تو

​دل من می‌تپد برای خاک باران خورده، برای پیاده روی‌ از خانه تا درخت بیدِ قنات خُفتو. دست‌های من، دلتنگ‌اند برای کشیده شدن میان گندم‌زار. سرم را به سمت آسمان آبی روستا بدوزم و لکه‌های قلبمه و پنبه‌ای ابر‌ها را به اشکال مختلف نسبت بدهم. کاش می‌توانستم آفتاب منعکس شده از شیشه‌ی ماشین پدر را قاب کنم و به دیوار تنهاییم بیاویزم. دیدن پروانه‌های آبی که همیشه اطراف پونه‌ها پرسه می‌زنند و بالا رفتن از کوه احمد‌پری جزء آن کار‌هایی که دوست دارم بار‌ها آن را تکرار کنم. 

بوییدن عطر تلخ شکوفه‌های آلو و راه رفتن میان آب خنک کوه سرخ، سهراب خواندن در یک روز داغ تابستانی در حوالی نوجوانی، خوردن شیر کاکائو سرد زیر باران بهاری و خنده‌های بی بهانه‌ی دوران راهنمایی را هم باید به لیست اضافه کنم. نماز خواندن زیر نور آفتاب تابیده شده از پنجره‌ی مسجد مثل یک آب در خاطراتم جریان دارد. بالا رفتن از دیوار همسایه و راه رفتن روی جدول خیابان را هنوز هم، گاهی انجام می‌دهم.

شاید بهتر باشد سخن را کوتاه کنم و در یک کلام بگویم دوست دارم کودکانه زندگی کنم!

#به_قلم_خودم 

#چالش_نوشتن

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس