مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

قهرمانی به نام زن

04 فروردین 1402 توسط منم مثل تو

در حالی که لیوان را از آب جوش پر میکنم و قاشق عسل را در آن حل میکنم به امروز فکر میکنم.دیشب به خاطر بی قراری های کیمیا نتوانستم بیشتر از دو ساعت بخوابم .بعد از حاضر کردن صبحانه و فرستادن محمد به مدرسه،دلم می خواست کمی بخوابم ؛ اما کیمیا دلش می‌خواست بازی کند تا ساعت 10 با او مشغول بودم.چون دیشب نخوابیده بود ساعت 10:30 خوابید و من خوشحال از اینکه میتوانم کمی استراحت کنم .هنوز چشمانم گرم نشده بود که یادم آمد برای ناهار کاری نکردم .بلند شدم و ناهار را آماده کردم ،ظرف ها را شستم، لباس ها را به ماشین لباس شویی سپردم. خانه را مرتب کردم و جارو کشیدم .خسته بودم اما پالتوی ناتمام به من چشمک میزد .آستری اش را محکم کردم و جا دکمه ها را زدم.دکمه هایش را هم دوختم .صدای اذان در گوشم پیچید ؛نمازم را هم خواندم . زمان آمدن محمد نزدیک بود ترسیدم کمی بخوابم و پسرم پشت در بماند ، برای فرار از خواب پارچه دیگری را برش زدم .آمدن محمد و بیدار شدن کیمیا هم زمان شد.کیمیا را به محمد سپردم و به خرید رفتم .
مقدمات شام را آماده کرده و برای فرار از سرفه های بی امانم لیوان آب‌جوش و عسل را برای خودم تجویز میکنم. به این فکر میکنم که زنان با تمام لطافت هایشان چه صبورانه و آرام خانه را گرم نگه می دارند حتی زمانی که مریض اند و به استراحت نیاز دارند.
هر خانه قهرمانی دارد به نام زن
#به_قلم_خودم
#تولیدی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس