مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

مشغله

03 مهر 1403 توسط منم مثل تو

​برای بار هزارم به خودم لعنت فرستادم که چرا الان باید صد کیلو گوجه‌فرنگی بخرم و کدبانو بودن خودم را ثابت کنم. ثبت نام در مدرسه‌ی تابستانه‌ی دانشگاه حدیث از یک سمت و انتخاب واحد مبادی‌العربیه از سوی دیگر به اندازه‌ی کافی برای کمبود وقت کافی بود. چرا من تصمیم گرفتم اول وقت رب بگیرم؟

39 درس را از کانال استاد صدیقی دانلود کردم و در میان کلاس‌های حدیث، جزوه نویسی کردم. فردا روز امتحان است و من هنوز درگیر شستن دیگ و اجاق و شیشه هستم. به بقچه‌ی گرفتاری‌ها زنانه‌ام دوخت لباس فرم برای پسرم و برادر‌زاده‌ام را هم باید اضافه کنم. بقچه‌ام بیشتر شبیه بازار شام شده است. آماده کردن غذای مناسب برای همسرم که نوبت دندان‌پزشکی دارد، غافلگیرم می‌کند. حس می‌کنم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته‌ام. 

می‌خواهم جزوه را مرور کنم که دخترم با دل دردی که دچار شده، خودش را در آغوشم می‌اندازد و تا آنجایی که ممکن است به من می‌چسبد. فکر می‌کنم باید صبح زود‌تر از خواب بیدار شوم و جزوه‌ام را دوباره بخوانم، البته اگر خستگی و درد کمرم اجازه بدهد.

#به_قلم_خودم 

#جوال_ذهن 

#آزاد‌نویسی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس