چهل پسین
چشمانم را میبندم .باران نم نم میبارد.کاش چهل پسین میشد.میدانی چهل پسین چیست؟
آخرین چهل پسینی که به یاد دارم مربوط به 15 سال پیش است.همان تابستانی که برای به هدر نرفتن اوقات تابستان ،دار قالی بر پا کرده بودیم.به نظر مادرم هدر دادن تابستان اوج حماقت بود.هر سال بعد از تعطیل شدن مدرسه دار قالی من و خواهرم برپا بود.برای مادرم مهم نبود که به پولش نیاز نداریم.برای تشویقمان دستمزدمان را برایمان طلا میخرید.سه روز بود که هر روز با آفتابی داغ و سوزان گره بر تار و پود فرش میزدیم عصر که میشد ورق برمیگشت و هوا بارانی میشد با خواهر و برادرزاده ام برای تماشای باران به بیرون از خانه میرفتیم .مادرم میگفت باران خمینه. ما را که خیس آب بودیم دعوا میکرد.اعتقاد داشت باران خمینه باعث مریضی میشود.
روز ها از پی هم میگذشت و هر روز عصر باران می بارید.40 روز میشد یا نه،خاطرم نیست، فقط حاصل چهل پسین که دشت های سبز و باغات شاداب و کشاورزان خندان بود را به یاد دارم.
امروز روز سوم است که باران بارید.کاش چهل پسین شود!
چهل روز مانده تا محرم.کاش درون ما هم چهل پسین شود و باران ببارد و همه گناهانمان را بشوید. آن وقت به جایش جانمان سبز میشود.جانمان که سبز باشد ،میشود خانه محبت خدا و اهل بیت(ع)
کاش چهل پسین بشود!!!!
#به_قلم_خودم
#تولیدی