سکههای مادربزرگ
02 اردیبهشت 1403 توسط منم مثل تو
موهایم را خشک کردم و جلوی مادر نشستم تا موهایم را ببافد. موهایم را که بافت گفت:《 ظرفها را بشور تا من برگردم.》 ظرفها را با سرعت شستم و از خانه بیرون زدم. قرار بود با دختر عمویم به خانهی مادربزرگ برویم و سکههایی که برادرم از آنها برایم گفته بود را… بیشتر »