مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

ستارگان آسمان غیرت

08 تیر 1404 توسط منم مثل تو

​

در قلب جنگ‌ها آنجا که آتش قهر زبانه می‌کشد، مردانی از جنس غیرت و ایمان قدم در وادی بلا نهادند. آنان که نه در سودای کسب نام بلکه در طلب حراست از حریم حرمت‌ها، جامِ شهادت نوشیدند.

شهدای نیروهای مسلح، نه تنها جان را در راه میهن دادند، که روحشان نیز در پهنه‌ی تاریخ، مانند ستاره‌ای درخشید. هر قطره‌ی خونشان سرود استقامت شد و هر گام‌شان نشانه‌ای از پایداری. آنان مرزهای جغرافیایی را در نوردیدند و با تقدیم جان، پیام آزادی و آزادگی را به گوش جهان رساندند.

این شهیدان، نه فقط پیکرهایی خفته در خاک، که آیه‌های جاری عشق‌اند. صدای گام‌های استوارشان، همیشه در کوچه‌پس‌کوچه‌های اراده می‌پیچد و شمیم حضورشان همواره در مشام هر آنکس که بوی کرامت را می‌فهمد؛ جاریست. آنان آتش عشق حقیقی را در دل‌ها برافروختند و نشان دادند که در برابر ستم جز ایستادگی راهی نیست.

مقامشان والا و یادشان گرامی باد؛ آنان که با خون خود، تاریخ افتخار را رقم زدند و راه عزت را برای آیندگان هموار ساختند.

#به_قلم_خودم 

#شهادت

 نظر دهید »

رودخانه‌ای از نور

08 تیر 1404 توسط منم مثل تو

​شب که از راه می‌رسد، روستا به خوابی عمیق فرو می‌رود. اما آسمان، بیدار است و پرهیاهو قصه‌ای دیگر می‌گوید. انگار پرده‌ای از مخملِ سیاه بر گستره‌ی دشت‌ها کشیده‌اند و با هزاران چراغِ کوچک و درخشان، آن را آذین بسته‌اند.

ستاره‌ها، نه مثل نقطه‌های کم‌رنگِ شهر، بلکه همچون الماس‌های تراش‌خورده، با چنان جلایی می‌درخشند که گویی دست‌نیافتنی‌اند. راهِ شیری، مثل رودخانه‌ای از نور، از میان آسمان می‌گذرد و قصه‌های کهنِ کیهان را در گوشِ زمان زمزمه می‌کند.

سکوتِ شب با صدای جیرجیرک‌ها و نغمه‌ی محزونِ جغدها شکسته می‌شود. در این میان نورِ ستارگان، رقصان و بی‌قرار، بر تنِ درختانِ کهن‌سالِ روستا می‌تابد.

شهابی سرکش خطی از نور بر پهنه‌ی آسمان می‌کشد و در چشم بر هم زدنی، محو می‌شود. در این لحظه قلبِ روستا با هر تپش، آرزویی پنهان را به سوی آسمان روانه می‌کند.

آسمانِ اینجا دریچه‌ای است به سوی بی‌نهایت، سفری به اعماقِ هستی و یادآورِ پیوندِ عمیقِ انسان با طبیعت و کیهان. هر شب، فرصتی است برای رهایی از دغدغه‌های روزمره و غرق شدن در شکوهِ بی‌کرانِ آفرینش.

#به_قلم_خودم 

#روستا

 نظر دهید »

جنگ صفین تکرار می‌شود؟

03 تیر 1404 توسط منم مثل تو

​جنگ صفین تکرار می‌شود؟

عمری فریاد زدیم که ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. حالا در یک قدمی اقتدار و پیروزی، عده‌ای با دیدن پرچم سفید، می‌خواهند پذیرش حکمیت و صلح را به همه تحمیل کنند. می‌ترسم از این که بار دیگر امام خرج ملت شود. حکم ولایت فقیه در مورد صلح تحمیلی روشن است.

امیرالمؤمنین على علیه السلام:

و از دشمنت بعد از آن که از در صلح و آشتى درآمد سخت بترس!

زیرا او چه بسا بوسیله صلح نزدیک مى‌شود تا از شیوه غافلگیرى استفاده کند، پس احتیاط و دقت را پیشه کن و در چنین مواردى زود باور و خوش گمان مباش. 

📚 نهج البلاغه, نامه 53

#به_قلم_خودم 

#نه_به_صلح_تحمیلی

 نظر دهید »

رقص امید بر پارچه‌های گلدار

03 تیر 1404 توسط منم مثل تو

​

تمام فروشگاه‌های شهر را برای پیدا کردن لباس خنک با پوشش مناسب زیر و رو کردم. امتحانات پایان ترم فرصت اینکه خودم دست به قیچی شوم را از من گرفته بود. از سر ناچاری بین کانال‌های پارچه یک متر پارچه سفارش دادم. فردای ثبت سفارش جنگ شروع شد. انتظار نداشتم که در این شرایط پارچه به دستم برسد ولی، زودتر از همیشه رسید. دخترم با شوق پارچه را بغل کرد و بوسید. دیدن گل‌های صورتی روی زمینه‌ی سفید پارچه شوق را در دلم زنده کرد.

پارچه را پهن کردم و الگو را روی پارچه گذاشتم. قیچی را بدست گرفتم و بسم‌الله گفتم. در ظاهر پارچه را برش می‌زدم ولی در واقع با هر برش ترس را از جانم دور می‌کردم. با هر سنجاق که به لباس می‌زدم آیه‌آیه امید به دلم سنجاق می‌کردم. با دوخت هر تکه، ایمان را هم به روحم دوخت می‌زدم. برای محکم شدن بخیه‌ها سر‌قائمی زدم. بین دوخت و دوز‌هایم با کمک بچه‌ها مایع کیک را آماده کردم‌. برای زنده بودن “امید” باید جشن بگیریم. 

همزمان با پوشاندن پیراهن جدید دخترم، پیراهنی از عشق و امید بر تن خود کردم. دلخوشی‌های من کم نیست. گاهی برای برگرداندن شور و شوق به خانه‌ی من یک متر پارچه‌ی گلدار سفید و صورتی کافی است.

#به_قلم_خودم 

#حال_ماخوب_است

 نظر دهید »

حماسه‌ی پایداری

03 تیر 1404 توسط منم مثل تو

​

این روزها، در حالی که برخی سعی دارند با قهرمان‌سازی‌های بی‌محتوا، تصویر نادرست از زن ایرانی ارائه دهند، شخصیت‌هایی مانند خانم امامی با حضور قدرتمند و بی‌نظیر خود، به ما یادآوری می‌کنند که زنان ایران نه تنها مظهر زندگی و آزادی هستند، بلکه از قدرت و شجاعتی بی‌نظیر در درون خود بهره‌مندند.

خانم امامی، با هر کلمه‌ای که بر زبان آورد، صدای رسای زنان ایرانی را به گوش جهانیان رساند. او نشان داد که زنان این مرز و بوم، با وجود تمام چالش‌ها و سختی‌ها، محکم و مقاوم ایستاده‌اند. این بانوان، با روحیه‌ای سرشار از امید و اراده، در برابر ناملایمات ایستادگی می‌کنند و به دنیا یادآور می‌شوند که آزادی و شجاعت در خون آن‌ها جاری است.

امروز، زنان ایران نه تنها برای خود، بلکه برای تمام بشریت، قهرمانانه مبارزه می‌کنند. آن‌ها با همبستگی و اتحاد، در تلاشند تا دنیایی بهتر و عادلانه‌تر بسازند. این حماسه، داستان اراده و قدرتی است که هرگز خاموش نخواهد شد.

زنده باد زنان ایران!

#به_قلم_خودم 

#طلبه_نوشت

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 43
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس