اردیبهشت در بهشت
در حال مرتب کردن مبل بودم که آسمان در زد؛انگار قطرات کوچک باران برای مهمانی زمین،عجله داشتند که فرصت نکردم در را باز کنم.صدای قدم های کوچکشان میآید،می شنوی؟قسمتی از آسمان هنوز آفتابی است.خاصیت باران بهار همین است.غافلگیرت می کند و سر زده می بارد. از روستا دورم ولی فکرم را پرواز میدهم تا خود گندم زار.سایه ابر روی قسمتی از دشت سنگینی می کند.
کوه مظفرآباد با آن هیبت دماوند مانندش چشم امید به آسمان دارد.درخت های بادامش تشنه اند!
صدای رعد می آید و باران نقطه چینی می شود از آسمان تا زمین.جوجه بلدرچین ها با عجله به خوشه های سبز پناه می برند.
گوش میکنی ؟صدای شرشر باران،بلدرچین و کبک و تیهو ، گاهی هم صدای رعد.زاغچه ای بی پروا در آسمان چرخ میزند. کمی همت میکنم و از راه خاکی کوه بالا تر می روم همان جا که درخت بید کهنسالی شاخه هایش را بالا گرفته و خدا را شکر می کند.زیر پایش “چشمه کبکی” برای رسیدن به رود پایین عجله دارد.سردت نیست؟سرمایی دلنشین را حس میکنی.بوی جاروی کوهی مستت میکند.لالههای سفید، روی سجادهی سبزِ دامن کوه، برای نماز شکر قامت بسته اند.آن قرمز آتشین را میبینی؟شفق گلی است.سه سال بود که ندیده بودمش. بوته خارهای گون و چراغی در تمام مسیر به چشم می خورند.کتیرای پر خاصیت بخواهی باید سراغ گون و چراغی بیایی.
صدای کبک ها که بلند می شود بوی آویشن سیاه فراموشم میشود.اگر آرام باشی میتوانی حرکت سریع آنها را بین بوته ها ببینی.
پونه و پنیر خورده ای ؟بیا تا لقمه ای برایت بگیرم.بی نظیر است.
سیاه چادر عشایر از دور پیداست.خوشا بحالشان .اردیبهشت را در بهشت می گذرانند. دیدن رنگین کمان ذوق زدهام می کند تا گندم زار میدوم .جوجه بلدرچین ها میخوانند.دستم را روی خوشه ها میکشم قطرات باران دستم را خیس میکند.نفس بکش .باور کن هوای اینجا داروست.
راستی گفته بودم عاشق هوای ابری ام حتی اگر باران نبارد؟ مگر از روز ابری امیدوار تر هم داریم ؟تمام اهل زمین امید به رحمت خدا دارند
خدا را شکر که امروز ،روز میلاد خانم فاطمه معصومه(س)باران رحمتش را نازل کرد.
روز همه دختران سرزمینم و دختر نازم مبارک 😘 🌹 🌹
#روز_دختر
#به_قلم_خودم
#روایت_زن_مسلمان