مه نگار

من و گالیا
  • خانه 

نماز فاطمی

05 آذر 1402 توسط منم مثل تو

​در آشپزخانه مشغول پخت غذا بودم که صدای تلفن بلند شد. می‌دانستم که مادرم پشت خط است.روز قبل با مادرم صحبت کرده بودم اما ، شوق شنیدن صدای مادر باعث شد کارم را نیمه تمام رها کنم . برای رسیدن به تلفن عجله کردم ؛ متوجه پله‌ی ورودی نشدم و با زانو به زمین خوردم.فرصت نبود به درد پایم فکر کنم.

به طرف تلفن رفتم و قبل از قطع شدن گوشی تلفن را برداشتم. صدای مادر مرهمی شد بر زخم های روح و جسمم.

باید با خودم صادق باشم!

منی که برای پاسخ دادن به تلفن مادر این گونه شوق دارم؛ برای “حی الصلوة ” هم همین گونه‌ام؟

کارم را نیمه رها می‌کنم و با شوق برای صحبت با خدایم آماده می‌شوم؟ درد و رنجم را از یاد می‌برم؟؟

الگوی ما خانمی است که ” وقتی که در محراب عبادتش به نماز می ایستاد فروغ نورش برای ساکنان آسمان می درخشید همانگونه که نور ستارگان آسمان برای زمینیان می درخشد.”

چند بار زهرا (س) گونه به نماز ایستادیم؟

#به_قلم_خودم

#سبک_زندگی_فاطمی

#فاطمه

#زهرا

#فاطمه_یعنی_مدال_اهل_بیت

#اهل_بیت

#نماز_حضرت_فاطمه

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مه نگار

گالیا،نام منِ دیگر است که به تازگی با او دوست شدم . اخلاق گالیا شبیه به منِ ۱۵ سال پیش است .دیروز گالیا را از میان کتابی که می‌خواندم پیدا کردم و از او دعوت کردم تا مثل سابق با من زندگی کند.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • من

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس